کوه اسناد «بی بی سی» درباره نیکا شاکرمی، موش زایید + تصویر جمعی از معلمان با رهبر انقلاب فردا چهارشنبه دیدار می‌کنند (۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳) موافقت ارتش رژیم صهیونیستی با تداوم جنگ در غزه سوناک: حجم کمک‌های امدادی به غزه باید بیشتر شود واکنش حماس به عملیات شهادت طلبانه شهروند ترکیه در قدس اشغالی + فیلم قاضی آمریکایی ترامپ را برای توهین به دادگاه جریمه کرد تظاهرات علیه نتانیاهو در قلب تل‌آویو (۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳) گوترش حماس و اسرائیل را به آتش‌بس فراخواند پیشرفت ملموس در سازش ریاض - تل‌آویو صنعا: عربستان تمایل به تکمیل مذاکرات با یمن دارد نتانیاهو: «با یا بدون توافق» به رفح حمله می‌کنیم لاپید: تل‌آویو به گروگان دیوانگان بی‌مسوولیت مبدل شده است حمله پهپادی به یک کشتی در اقیانوس هند (۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳) وزیر کشور: اتباع بیش از این نباید وارد کشور شوند بن‌گویر: نتانیاهو به من قول حمله به رفح داد رافائل گروسی راهی ایران می‌شود (۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳) ترامپ از نتانیاهو ابراز نارضایتی کرد موج جدید حمله موشکی از لبنان به اراضی اشغالی وزارت خارجه روسیه: از سال ۲۰۲۲ آماده مذاکرات صلح بوده‌ایم خراسان‌ رضوی از نظر تعداد مراکز شبه‌خانواده، رتبه اول کشور را دارد توییت نماینده سابق مجلس بریتانیا در حمایت از مردم غزه + عکس
سرخط خبرها

حضور شگفتی‌ساز در روز انتخاب

  • کد خبر: ۲۱۴۸۴۷
  • ۱۲ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۶
حضور شگفتی‌ساز در روز انتخاب
روایتی از مشارکت اقشار مختلف مردم مشهد در ۲ انتخابات ۱۱ اسفند.

به گزارش شهرآرانیوز تب و تاب انتخابات دیروز به اوج خودش رسید و هزاران نفر از عاشقان وطن و ایران پای صندوق‌های رأی رفتند تا در دو انتخاب مهم و سرنوشت ساز مشارکت کنند؛ یکی انتخابات مجلس شورای اسلامی و دیگری مجلس خبرگان رهبری. قضیه انتخابات آن قدر جدی و مهم است که از ماه‌ها پیش نقل هر مجلس و محفلی بوده است.

تعارف که نداریم؛ شرایط سخت اقتصادی بهانه خیلی از گلایه‌ها و نارضایتی‌ها شده است؛ از پدر‌هایی که‌ می‌گویند امنیت روانی و روحی شان به خاطر دست خالی و متوازن نبودن دخل و خرجشان به هم ریخته است تا جوان‌هایی که دغدغه ‎های مالی و چشم انداز نامعلوم سبب شده است دست و دلشان برای تشکیل زندگی و ساختن آینده بلرزد. با این حال جمعه روز موعود بود. همه شب گذشته برف باریده بود.

هوا سرد بود و استخوان سوز. خیال اینکه با این هوا و سرما مردم جمعه متفاوت اسفند را چطور می‌خواهند رقم بزنند و به خیابان و محل‌های رأی گیری بیایند، هم دغدغه خودمان بود، هم مسئولان. مردم مشهد، اما مثل همیشه شگفتی آفریدند و سنگ تمام گذاشتند. این را ما نمی‌گوییم؛ آمار رسمی می‌گوید که محسن داوری، فرماندار مشهد اعلام کرده است: «۶ هزار و ۸۰۰ نفر در سه دقیقه نخست رأی‌گیری در انتخابات شهرستان مشهد شرکت کردند».

یک تیر و ۲ نشان

مساجد شهر از چند روز قبل از انتخابات آماده شده بودند. پیر و جوان هم دست به دست هم داده بودند تا در روند برگزاری انتخابات مشکلی پیش نیاید. در و دیوار شهر پر از پوستر‌ها با عبارت‌های خلاصه بود که نامزد‌ها را معرفی می‌کرد. برف بر سر نوار‌های رنگی و بنر‌های تبلیغاتی نشسته و شهر را تماشایی‌تر کرده بود.   

خیلی‌ها هنوز به دنبال کارنامه کاری آن‌هایی بودند که برای کرسی نشینی در بهارستان اعلام آمادگی کرده و روز‌های تبلیغات گوشه گوشه شهر یک اتاق کوچک با میز کنفرانس تشکیل داده بودند. امروز روز نتیجه بود.   
کارت هایمان از روز قبل از انتخابات آماده شده است و خودمان هم شال و کلاه کرده ایم. مقصد اولمان حرم مطهر امام رضا (ع) است؛ خیلی خوب است که با یک تیر، دو نشان را زده ایم. وضو گرفته ایم تا هم دیداری با امام رضا (ع) باشد، هم گشت و گذاری در شعبه‌های رأی گیری داخل صحن‌های حرم مطهر.   

خادمان مثل همیشه سنگ تمام گذاشته اند. انگار نه انگار که برف باریده است. مسیر‌ها را برای رفت وآمد زائران از برف شبانگاهی پاک کرده اند. از ورودی بست شیخ طبرسی شروع می‌کنیم. نیازی به پرسش از خادمان هم نیست. تابلو‌های راهنما مسیر‌ها را برای رأی دادن مشخص کرده اند و زیاد نیازی به گشتن نیست. کمی این طرف و آن طرف را که نگاه می‌کنیم، چشممان می‌خورد به یک شلوغی بزرگ و تجمعی از جوانان و سالمندان و کهن سالان.   

شگفتی سازی در جمعه حضور

مشارکت خانوادگی

جلوی برخی از ورودی‌ها به محل دریافت رأی، صندلی‌های چرخ داری پشت سر هم ردیف شده اند که سرنشینانشان از آن دسته آدم‌های مقیدی هستند که به زیارت صبح جمعه اعتقاد دارند و حواسشان هم بوده است که امروز، روز انتخابات است، بنابراین کارت ملی به دست حاضر شده ا ند. 

با برخی هایشان سلام و علیک کوتاهی می‌کنیم و برای اینکه بیشتر در سرما نمانند، زود رد می‌شویم و عبور می‌کنیم. چهره‌های خندان روبه رویمان ما را مشتاق می‌کند که با همه آن‌ها هم کلام شویم، اما از جمع خانوادگی چند نفره شان فقط پدر و پسر حاضر به حرف زدن می‌شوند.   

حجت ا... کشاورز و خانواده اش یک هفته‌ای است که میهمان مشهدی‌ها و امام رضا (ع) هستند و حالا هم برای وداع و خداحافظی آمده اند تا عصر به شهرشان کاشان برگردند. مدت‌ها منتظر این روز بوده اند، هم خودش و هم پسرش، علی، که هر وقت فرصتی پیش آمده با او در این باره حرف زده است. ترجیح می‌دهد علی در این باره صحبت کند. علی آقا که خیلی از سن و سالش پخته‌تر به نظر می‌رسد، می‌گوید: هیچ وقت حرفی را بدون مطالعه و تحقیق قبول نمی‌کنم و برای موضوع انتخابات امسال، ماه هاست که با پدرم و اطرافیان در حال تحقیق هستیم تا صالح‌ترین و معتمدترین فرد را انتخاب کنیم. البته دوست دارم خودم زودتر به سن قانونی برسم و حق رأی داشته باشم.   

شگفتی سازی در جمعه حضور

پرچم بالای سالمندان

مسیر رفتن تا صحن غدیر هم سخت نیست و از بلندگو‌های صحن‌ها هر چند دقیقه یک بار تذکر داده می‌شود که از محل‌های مشخص عبور کنیم تا خطر سرخوردگی نباشد. صف مقابل ورودی محل رأی گیری صحن غدیر از شور و هیجان مردم حکایت دارد. زنی سال خورده تا ما را‌ می‌بیند، فورا می‌پرسد: پله که ندارد؟ می‌خواهد بداند ورودش بدون زحمت و راحت است یا نه. زهرا عمرانی بهار آینده هشتادسالگی اش را پشت سر می‌گذارد.

هنوز سرزندگی و نشاط هوای شمال در چهره اش عیان است. می‌گوید: اهل رشت هستم. وقتی می‌خندد، گونه هایش گل می‌اندازد. زهرا خانم همین قدر خلاصه درباره اشتیاقش برای حضور در انتخابات می‌گوید: از دیشب کارت ملی ام را زیر متکا گذشته ام تا دم دست باشد و صبح سرگردان نشوم.   
زهرا حجازی هم سن و سال دار است. لب که باز‌ می‌کند، لهجه غلیظ اصفهانی اش، اصالتش را رو می‌کند. با خنده می‌گوید: پرچم پیر‌ها انگار بالاتر است.   

شگفتی سازی در جمعه حضور

زهرا خانم البته خیلی زود به قضاوت زودهنگام خود پی می‌برد، وقتی که وارد محل می‌شویم و ردیف به دیف، حضور جوان‌ها به چشم می‌آید. چند جوان گوشی به دست روی زمین نشسته اند و هنوز در باره اینکه به چه کسی رأی بدهند با هم بگو مگو دارند و از آخر هم به این نتیجه می‌رسند که هر کسی به انتخابی که خودش دارد، اطمینان کند و رأیش را به صندوق بیندازد.   

حرف از مصاحبه و گفتگو که‌ می‌شود، با خنده و شوخی می‌گویند که نگذارید بیشتر از این جو زده و مشهور شویم و تا همین جایش هم کافی است. البته آن‌ها به این موضوع اشاره می‌کنند که تبلیغات امسال عمق و کیفیت چندانی نداشت، در حالی که باید کارشناسان و منتقدان و صاحب نظران در آگاه کردن مردم بیشتر از این حرف‌ها تلاش می‌کردند. می‌گویند نمی‌دانند این حرف‌ها قابل انتشار است یا نه، اما دوست دارند حتما انعکاس پیدا کند.   

یکی از آن‌ها تفسیرش را از روز‌های قبل از انتخابات می‌گوید و به آن ایراد می‌گیرد: فضای جامعه در این چند هفته آخر برای آدم‌های ازهمه جا بی خبر خلاصه شده بود در چند پرس چلو قرمه سبزی و قیمه با فلان قول مالی و فلان قول سربازی و. به نظرم اصلا شیوه مناسبی برای تبلیغات نیست و به شعور آدم‌ها توهین می‌شود و به همین خاطر است که دُز متلک‌ها و تکه پرانی‌ها زیاد است.   

حساسیت‌های پساانتخابات

حضور محمد هادی پور احمدی همراه پدربزرگش روی پله‌های مسجد حوض لقمان توجهمان را به خود جلب می‌کند. آن‌ها را درحالی می‌بینیم که دست در دست هم از پله‌ها پایین می‌آیند. حاج غلامعلی ۷۲ سالگی را هم پشت سر گذاشته و از آن دست آدم‌هایی است که پای اعتقاداتش ایستاده است؛ جانباز جنگ تحمیلی است و از هر فرصتی برای روایت کردن آن روز‌ها استفاده می‌کند. می‌گوید زورم به همه که‌ نمی‌رسد، اما بچه‌ها و نوه هایم اخلاق من را‌ می‌دانند و بار‌ها و بار‌ها برایشان روایت کرده ام چه اتفاقاتی افتاده است تا ما به امروز رسیده ایم و این امنیت و آرامش را داریم.   

محمدهادی بیست ساله است و رأی اولی. او دیدگاه جالبی دارد: همیشه این طور بوده است که وقتی رأی را به صندوق انداخته ایم تصور کرده ایم کار تمام است و رفته ایم سراغ زندگی هایمان. انگار که وظیفه مان بعد از انتخابات تمام می‌شود و معمولا بعد از انتخابات سرگرم کار و زندگی می‌شویم و اصلا آدم‌های مطالبه گری نیستیم و ما جوان‌های فعال زمان انتخابات، به جوان‌هایی بی خاصیت و خنثی تبدیل می‌شویم، در حالی که این حساسیت باید به همین شدت بعد از انتخابات وجود داشته باشد.   

شگفتی سازی در جمعه حضور

آخرین توصیه

میان همه صحنه‌های شیرین و خاطره ساز روز انتخابات، شیون‌های یک زن جوان در مسجد النبی (ص) کوهسنگی همه حواس‌ها را پرت می‌کند. خیلی‌ها اطرافش را گرفته اند تا ببینند ماجرا از چه قرار است. زن جوان ماجرای خودش را این طور روایت می‌کند: مادرم بیمار بود و من تا صبح بالای سرش بودم و به سفارش او آمدم تا رأیم را به صندوق بیندازم؛ اما همین حالا تماس گرفتند و گفتند که تمام کرده است. برای مادرم دعا کنید. لطفا دعا کنید.   

جمعیت منتظر

مسجد فقیه سبزواری در محله طلاب هم همیشه مکانی برای یک نمایش تمام عیار از حضور مردم بوده و حالا هم همین طور است. نوجوان‌ها جلوی ورودی مسجد سینی‌های چای را دست به دست می‌چرخانند. با یک استکان چای و کیسه‌ای که کفش‌ها را داخل آن چپانده ایم، وارد محل رأی گیری می‌شویم. داخل مسجد آن قدر شلوغ است که‌ نمی‌دانیم سراغ چه کسی را برای گفتگو بگیریم: رأی اولی ها، پیرزن‌ها و پیرمرد‌ها یا جوان‎ترها.   

زهرا نجف زاده یکی از مجریان برگزاری انتخابات در این شعبه اخذ رأی است. او‌ می‌گوید: قبل از اینکه رأی گیری شروع شود، هم محله ای‌ها پشت در مسجد به صف ایستاده بودند و چشم انتظار و مشتاق شروع رأی گیری بودند.   

پیوند جدانشدنی

ایستگاه راه آهن مشهد هم مقصد دیگری است که به آنجا سر می‌زنیم. راه آهن حال و هوای عجیب تری دارد؛ بیشتر شرکت کنندگان در حالی برای رأی دادن آمده اند که عجله دارند زودتر به قطارشان برسند. فضای اطراف صندوق‌ها شلوغ است؛ هم مسافران در این شلوغی به چشم می‌خورند، هم آن‌ها که برای بدرقه یا استقبال از عزیزانشان آمده اند.   

سیده مهسا مشایخی با دو دخترش منتظر آمدن مسافرشان از تهران است و از همین فرصت کوتاه برای رأی دادن استفاده می‌کند. مادر برگه نوشته شده را‌ می‌دهد دست سبوحای پنج ساله و او با اشتیاق آن را به صندوق می‌اندازد و چند بار برای عکاسمان دست تکان می‌دهد تا عکسش از قلم نیفتد. خیلی از پدر و مادر‌ها با فرزندان خردسالشان آمده اند و رأی را با همراهی دست‌های کوچک فرزندانشان به صندوق می‌اندازند.   

محمدرضا کاووسی هم که قرار است برای زیارت به قم برود، قبل از آن رأیش را به صندوق می‌اندازد. گرچه برای رفتن عجله دارد، اما می‌گوید: می‌ترسم دیگر وقت نکنم. این فرصت بزرگی است و نباید آن را از دست بدهیم.   

در مسیر برگشت ما تکنسین‌های اورژانس هم با آن پوشش و لباس مخصوص پای صندوق حاضر می‌شوند. مجید خلق ذکر و مصطفی علی پور با اطرافیان خوش و بش می‌کنند و هر دو با هم قبل از هر صحبتی از بازی‌های اخیر فوتبال حرف می‌زنند و‌ می‌گویند بازی‌های فوتبال را دیده اید. دعا‌ها و سجده‌ها و «ایران ایران» گفتن‌ها و .... واقعیتش این است که ایران به قلب و وجود تک تک ما گره خورده است و همیشه پای آن می‌مانیم و بعد هم رأیشان را به صندوق می‌اندازند مثل خیلی‌های دیگر.   

شگفتی سازی در جمعه حضور

یک دعای از ته دل

محل رأی گیری صحن پیامبر (ص) را‌ می‌شود با یک بنر بزرگ که روی داربستی محکم شده است، به وضوح دید. یک گروه بزرگ از رأی اولی‌ها پشت پرده‌های قالیچه‌ای ایستاده اند و منتظرند نوبتشان شود.

بین آن جمع بزرگ که هنوز دارند درباره نامزد‌ها حرف می‌زنند، فاطمه فیروزی  که در مؤسسه بیت الحفاظ نرجس مشغول به حفظ قرآن است، قاطع و صریح می‌گوید: اگر کشور ایران را برای زندگی قبول کرده ایم و پرچم آن را به عنوان نماد دوست داریم و برای اقتدارش تلاش می‌کنیم، واجب است در همه صحنه‌ها حاضر باشیم. باور کنید این حرف‌ها شعار نیست و البته به سن وسال من هم قد نمی‌دهد، اما بزرگ تر‌هایی که به خاطر موضوعات سطحی دم از مخالفت با نظام می‌زنند، گذشته را مرور بکنند و ببینند چه خون‌هایی که به خاطر این انقلاب ریخته نشده است. ما ایران را با همه وجود دوست داریم و برای آرامشش دعا می‌کنیم.

در راه بازگشت هم با آدم‌های زیادی گپ می‌زنیم که گلایه می‌کنند و از برخی از مشکلات و کاستی‌ها نقد دارند. از سختی شرایط اقتصادی به تنگ آمده اند، اما با همه وجود ایران را دوست دارند؛ آن‌هایی که از ته قلب دعا می‎ کنند این بار کسانی به بهارستان راه پیدا کنند که بهترین کارنامه را داشته باشند و مثل آن‌ها قلبشان برای ایران بتپد؛ به معنای واقعی بتپد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->